بشر فطرتا وبر اساس آفرینشی که دارد به دنبال سعادت وخوشبختی است.ولی دو مشکل در سراه او وجود دارد که نمیگذارد به این هدف خود برسد.مشکل اول، عدم شناخت او از تعریف سعادت وخوشبختی میباشد.ومشکل دوم ،عمل نکردن به تعریف خود میباشد.بنده در این نوشتار چند دیدگاه مهم که از اول تا الان در بین اندیشمندان مطرح است را به طور خلاصه بیان میکنم.
1-فلاسفه یونان قدیم:خوشبختی در گرو داشتن چهار ویژگی(حکمت،شجاعت،عدالت،عفت)میباشد.
2-عده ای از دانشمندان غرب(فروید):خوشبختی در لذات جنسی میباشد.
3- عده ای از دانشمندان غرب(دورکیم):خوشبختی در گرو پرداختن به خواسته جامعه است(اصالت جامعه)
4-کمونیستها:خوشبختی تابع اوضاع اقتصادی میباشد.
در نوشتار بعدی به بررسی این دیدگاهها خواهیم پرداخت.
اصل معاد یکی از اصولی است که مورد قبول همه فرق مسلمین وادیان آسمانی قرار گرفته است.ولی در نحوه ان اختلاف وجود دارد.
البته در مورد اینکه معاد بصورت روحانی باشداتفاق وجود دارد ولی در جسمانی بودن ونحوه آن اختلاف وجود دارد.ما در این نوشتار دیدگاه ابن سینا وصدرالمتالهین دو تن از مشاهیر حکمت اسلامی رو بیان میکنیم.
ابن سینا معاد جسمانی رو با دلایل عقلی اثبات میکند اما در مورد معاد جسمانی میگوید:"عقل انسان ازدرک چگونگی و کیفیت معاد جسمانی عاجز است ولی از آنجا که شرع به وجود چنین معادی قایل است وما به صدق شریعت اعتماد داریم وجود چنین معادی رو میپذیریم هر چند که براهین عقلی بر اثبات آن نداریم."
ملاصدرا در کتاب مبداومعاد میگوید:حق اینست که آنچه در معاد بر میگردد همان بدن عنصری دنیوی است نه مانند ان.هر کس منکر چنین معادی شود منکر شریعت شده است.
ولی خود ملاصدرا با براهین عقلی نمیتواند چنین معادی جسمانی را که همان بدن دنیوی برگردد اثبات کند.ومعاد جسمانی را با بدن مثالی اثبات میکند.
البته بررسی دلایل این دو فیلسوف خارج از این نوشتار به بحثهای فراوان وپیچیده عقلی نیازمند.
(برداشت از مجله کلام اسلامی شماره 70)